ادبیات

مجموعه ی معانی نظم ونثر (هر۱۰ روز بروز آوری می شود)

ادبیات

مجموعه ی معانی نظم ونثر (هر۱۰ روز بروز آوری می شود)

معنی درس دوازدهم ((قطعه ی قلب مادر)) زبان فارسی پیش دانشگاهی

قلب مادر

1- معشوقه به عاشق خود گفت که: مادر تو با من ناسازگاری (جنگ) می کند.

2- هر جا و هر وقت من را می بیند چین به پیشانی و ابرو می اندازد و به من با خشم  اخم می کند.

3- مادرت با نگاه خشم آلود خود گویی تیری به دل نازک من می زند.

4- مادرت من را مانند سنگی که از فلاخن (قلاب سنگ) پرتاب کنند از منزل بیرون می اندازد و به منزل راه نمی دهد.

5- تا زمانی که مادر سنگدل تو زنده است، شیرینی زندگی در کام من و تو زهر و سم است (با وجود مادرت زندگی ما شیرین نیست)

6- معشوق گفت: تا زمانی که او را غرقه به خون نکنی و نکُشی با تو همدل و همراه نخواهم شد.

7- اگر می خواهی به وصال من برسی و با من خوشبخت باشی باید الان بدون معطلی و ترس.(موقوف المعانی)

8- بروی سینه مادرت را بشکافی و قلبش را از سینه اش بیرون بیاوری.(موقوف المعانی)

9- و همچنان که گرم و خونین است برایم بیاوری تا اینکه کینه و زنگار دشمنی از روی قلبم پاک شود. (از بین برود)

10- عاشق نادان بی ادب نه آن فاسدِ گناهکار بی آبرو(موقوف المعانی)

11- پسر عاشق در حالی که از خوردن شراب و کشیدن بنگ  مست و از خود بی خود شده بود حرمت و احترام مادری را فراموش کرد و (موقوف المعانی)

12- رفت و مادرش را به روی زمین انداخت؛ سینه اش را شکافت و دل مادرش رابیرون آورد.

13- در حالی که دل مادرش مانند نارنجی خونین در دستش بود به سمت منزل معشوق حرکت کرد.

14- اتفاقا پایش به چارچوبه ی در گیر کرد دم در به زمین خورد و آرنجش کمی زخمی شد.

15- دل مادر که هنوز گرم بود و حیات داشت از دست آن عاشق بی فرهنگ به زمین افتاد .

16- پسر از روی زمین بلند شد وبرای برداشتن دل مادر به سمت آن رفت.

17- دید که از دل خونین مادر آهسته این صدا بیرون می آید.

18- آخ دست پسرم زخمی شد؛ وای پای پسرم به سنگ خورد و مجروح شد.

 

معنی درس یازدهم ((مجنون و عیب جو)) زبان فارسی پیش دانشگاهی

مجنون عیب جو

1- روزی انسان فضول و عیب جویی به مجنون گفت: معشوقی زیباتر از لیلی برای خود پیدا کن.

2- اگر چه لیلی در نظر تو مانند حوری(زن بهشتی) زیباست اما سراسر وجود او عیب و نقص و زشتی است.

3- مجنون از سخنان انسان فضول خشمگین شد و در حالی که با خشم می خندید به او گفت:

4- اگر با چشمهای مجنون، لیلی را ببینی، سراسر وجود او را زیبایی و خوبی خواهی دید.

5- تو که به زلف و چهره ی لیلی می نگری و ظاهر بین هستی، زیبایی های او را درک نخواهی کرد.

6- تو قد و هیکل لیلی را می بینی در حالی که من عشوه و ناز او را می بینم .تو چشم او را می بینی در حالی که من نگاه نافذ و تیرانداز (برق نگاه) او را می بینم.

7- تو موهای لیلی را می بینی ولی من (مجنون) پیچش (فر) موهای لیلی را می بینم، تو ابروهای او را می بینی ولی من اشاره های با ابروی او را می بینم .(مفهوم: تو فقط به ظاهر امورو زیبایی ها توجه می کنی.)

8- دل مجنون به واسطه ی خنده های شیرین لیلی خونین است ولی تو فقط از خنده ی لیلی لب و دندان او را می بینی.

9- آن کسی را که تو با این ویژگی هایی که گفتی او را لیلی نام نهادی ؛ آن لیلی ای نیست که قرار و آرام را از من ربوده است. ( لیلی تو با لیلی من فرق دارد.)

 

معنی درس یازدهم ((غزل اشارت صبح)) زبان فارسی پیش دانشگاهی

اشارت صبح

1- رعد و برق در مقابل شوق و اشتیاق من شراره ای (شعله ای) بیشتر نیست و شعله در مقابل من مانند کودکی سوار بر نی است.

2- آرزوهای دنیا (ثروت ، قدرت و ...) و آخرت برای من مانند گرد و غبار کف پایم بی ارزش هستند.

3-گل و لاله به دلیل خمیازه کشیدن (شکفتن) زخمی (پرپر) می شوند. خوشی های این جهان جز خماری زود گذر چیز دیگری نیست.

4- تا کی می خواهی به زیبایی امانتی (عاریه ای ) خودت بنازی و افتخار کنی. زیبایی های امانتی مانند آینه دارانی هستند که زیبایی خداوند را نشان می دهند و خود ناپایدارند پس نباید به آنها نازید.

5- صبح هر روز آغاز می شود و پس از مدتی به پایان می رسد و به ما پند می دهد که این روزهای خوش و نعمتهای دنیا مانند خنده ای گذرا و ناپایدارند.

6- ما اسیر دریای توّهم هستیم، تصور می کنیم که به ذات و حقیقت اقیانوس هستی پی برده ایم؛ در حالی که هنوز به ساحلی بیشتر نرسیده ایم.

7- ای انسان (ای کسیکه عمر کوتاه و گذرا داری) ما نباید از هم غافل باشیم زیرا فرصت ما نیز اندک است.

8- ای بیدل این انسانهای بی اراده و ناتوان  به مقام و مرتبه ی خود افتخار می کنند و نمی دانند این مایه ی ننگ و عار آنهاست نه چیز دیگر.